امیرحسینامیرحسین، تا این لحظه: 12 سال و 13 روز سن داره

دردونه ی مامان

حرف زدن امیرحسین

امیر کوچولو الان دیگه همه ی کلمات رو بلده تازه جمله های 4کلمه ای می گه مامان بریم پیش علی ....... زبان محاوره ای امیرحسین: خاموش کن= روشن کن می خوام= نمی خوام خاب شز=خداحافظ خچال= یخچال سوسور= سرسره بازی پاک= پارک بسنی=بستنی نب= زینب
29 تير 1393

افطاری در اصفهان

سلام ما برای افطاری دیروز یعنی یکشنبه 15 تیر 8 رمضان رفتیم اصفهان با مامانی وبابایی وعمه ها. ساعت 5/30 راه افتادیم ساعت 7/30 اصفهان کنار پل خواجو نشتیم و بعد اذان. افطاری خوردیم و ساعت 1/30 صبح برگشتیم خونه خیلی خوش گذشت حای شما خالی بود..... ...
16 تير 1393

کربلا رفتن مامانی وبابایی ودایی علی

سلام مامانی و بابایی ودایی علی سه شنبه 20 خرداد می خواستند بروند کربلا و ماصبح ساعت 5/30 رفتیم با ماشین بردیمشون پای اتوبوس امیر حسین کلی گریه کرد می خواست سوار اتوبوس بشه با گریه می گفت علی رفت بالا خلاصه ساعت 6/30اتوبوس راه افتاد ورفتند موقعی که کربلا بودند ما به خاطر ناامنی عراقی وتروریست های داعش خیلی نگران بودیم اما هر وقت زنگ می زدیم می گفتند کربلا ونجف امن نگران نباشید خلاصه چهارشنبه 28 خرداد به سلامتی برگشتند وصبح ساعت 9/30 ما با یه دسته گل قشنگ رفتیم پای اتوبوس استقبال . این هم سوغاتی های امیرحسین: این هم عکس های دایی و بابایی تو کربلا ونجف:         &nb...
16 تير 1393
1